من نمیفهمم چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا
از چشمها و شــانهها و دستهایشــان
… … از آغوششان
از عطر تنشـان،
از صدایشــان…
پررو میشوند؟
خب بشوند….
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفتهایم؟
مگر ما به اتکــاء همین دستها
همین نگاهها
همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی
سرِپا نماندهایم؟…
من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم
مَردَم بداند دوستش دارم….(تقدیم ب شیرین ترین اتفاق زندگیم)
بسیاربدیع وخلاقانه وزیبامی نمود..این متن..وه!که چه زیبااستعاره رادرواژگان معنامیکردند..وچه تقدیم عاشقانه ای..
1391/11/17 - 14:33 توسط Mobileتشکر
1391/11/17 - 14:34قشنگ بود..
1391/11/17 - 15:43منا مرسی عزیزم
1391/11/17 - 15:46